«هایائو میازاکی» در کودکی هر وقت به حمام زادگاهش میرفت، با خودش فکر میکرد یک در کوچک در حمام هست که پشت آن پر از جادوست. و همین فکر را سالها بعد، در انیمهی «شهر اشباح» پیاده کرد. او در این انیمه باز هم به سراغ کودکان و نوجوانان میرود و مفاهیم زیبایی مثل عشق به محیطزیست، فداکاری، هویت انسانی، نداشتن طمع و از همه مهمتر خوشقلبی را به تصویر میکشد. میازاکی با این اثر به قلب همه نفوذ کرد؛ از جمله قلب داوران هفتاد و پنجمین دورهی اسکار که برای اولین بار، جایزهی بهترین انیمیشن را به یک اثر غیرانگلیسیزبان اعطا کردند.
«شهر اشباح» جایزهی خرس طلایی فیلم برلین را هم از آن خود کرد و در رتبهی چهارم بهترین فیلمهای قرن ۲۱ به انتخاب بیبیسی قرار گرفته است.
موسیقی این اثر ماندگار مانند دیگر آثار میازاکی، ساختهی «جو هیسایشی» است و میو ایرینو، ماری ناتسوکی، بونتا سوگاوارا و یاسوکو ساواگوچی صداپیشههای این انیمهی محصول سال ۲۰۰۱ هستند.
داستان انیمهی شهر اشباح از این قرار است: چیهیرو، دختری دهساله، همراه با والدینش به شهری دیگر نقلمکان میکند و در میانهی راه وارد شهری عجیب و پرزرقوبرق میشوند. چیهیرو سعی دارد پدر و مادرش را از ورود به شهر منصرف کند؛ اما موفق نمیشود. والدین او به محض دیدن رستورانی پر از غذا، با اشتهای زیاد شروع به خوردن میکنند و تبدیل به خوک میشوند! چیهیرو که سردرگم است، در ادامه متوجه میشود که یوبابای جادوگر والدین او را به خوک تبدیل کرده و چیهیرو باید در حمام یوبابا کار کند تا والدینش را نجات بدهد. او در این سفر افسانهای با هاکو، کاماجی و یک شبح بیچهره آشنا میشود و با مهربانی و خوشقلبی خود، دل آنها را برای نجات پدر و مادرش به دست میآورد.